سوزاندن مصاحف به فرمانِ عثمان
قران از جانب انجمنی كه عثمان تشكیل داد، تدوین گشت و چون از این تدوین فراغت یافتند، عثمان دستور داد تمام آن كتیبهها، نوشتهها، استخوانها، سنگهای نازك سپید، چرمها، سفالها و الیاف خرمائی را كه صحابه آورده بودند و آیات قرآنی بر آنها نوشته شده بود بسوزانند «یا پاره پاره كنند و بشویند) تا ریشهی نزاع و اختلاف بكلی از میان برود و همهی مسلمانان یكپارچه و یكدسته به یك متن و یك كلام چنگ زنند و از هر لغزش و اختلافی كه بر سر دیگران فرود آمد، مصون و محفوظ مانند. او دستور داد هرجا و نزد هر كسی مصحفی مخالف انچه آنان جمع كردهاند یافته شود دچار حَرْق (و یا خَرْق) شود (1) و مردم را به اطاعت از آن یك نسخه فراخواند(2). اما واقعاً دامنهی این نابودی تا به كجا كشیده روشن نیست. این را میدانیم كه هر قدر در نابودی سایر مصاحف بعدها تلاش شده، كوشش دارندگان مصاحف در مقابله با این تصمیم برای حفظ مصاحف خود بیشتر شده است. چنانكه تا قرنها بعد هنوز از نسخههای دیگر مصاحف نیز اثری بوده است. اما ظاهراً جز دو مصحف امام علی (علیه السلام) و عبدالله بقیه زودتر دستخوش نابودی گشتند. مصحف علی (علیه السلام) نزد وارثین باقی ماند و به عمّال عثمان تسلیم نشد. چنانكه امام جعفر صادق (علیه السلام) بعدها چند بار به وجود این مصحف اشاره نموده و یا ابن الندیم گفت این مصحف را نزد ابویعلی از سادات حسنی دیدم كه به ارث برده بودند و اثر مصحف عبدالله هم [گویا تا زمان زمخشری (م538) باقی بوده، چنانكه او در كشاف دو جا چنان از مصحف یاد میكند كه گویی آن را دیده است.] (3) جز این دو مصحف، بقیه باید زود نابود شده باشند. اما اینكه آنها را سوزانده باشند یا پاره پاره كرده و یا شسته باشند، بحثی است كه از دیرباز مورد گفتگوی مسلمانان قرار گرفته است. در احادیث از هر سه مورد آن به زمان عثمان و بدستور او صحبت شده است. البته بحث دو نكته دارد: یكی سوزاندن آنهاست و دیگری اینكه اصولاً نابود كردن چنان اسنادی، به هر شكلی كه باشد، روا بوده یا نه؟... سوزاندن و یا پاره پاره كردن آنها بسته بدان است كه روشن شود حَرْق بوده یا خَرْق و یا شستن، و بر فرض اثبات هر كدام، اصل مسأله كه نابودی آنهاست به جای خود باقی میماند. از جنبهی دینی و سیاسی، میگویند خلیفهی مسلمین مصلحت جامعه را برای هدف بزرگی كه در پیش داشته چنین تشخیص داده و در این كار هم مصیب بوده است. در برابر، این نكته است كه اگر هم از جنبهی مذهبی و سیاسی این كار گناهی بر عثمان نباشد، این نكته درخور عنایت است كه اینها ذخیرهی علمی اسلام بود كه به كار دانشمندان و محققان میخورد. در برابر میگویند كه در این نكته توجه به زمان و مكان نشده است. ما امروز از پس چهارده قرن و از دنیای امروز خود كه هر شهری كتابخانه و موزهای دارد، صحبت میكنیم و فراموش میكنیم كه مردم آن روزگار هنوز بدان مرحله نرسیده بودند كه موزه و كتابخانه درست كنند. توحید جامعهی اسلامی و سدّ باب خلاف و شقاق در كلام الهی، خیلی مهمتر از تتبّع و تحقیق دربارهی لغت و لهجهی عرب است.
اما آنها جواب میدهند: این درست كه توحید جامعه از تحقیق علمی مهمتر است. در این هیچ حرفی نیست. اما دربارهی قداست و حرمت آن كتیبهها كه در محضر رسول خدا و در اِشراف او و زیرنظر او تهیه شده بود چه باید گفت؟ در اینكه این اوراق و استخوانها مدارك اولیهی قرآن شمرده میشد و نویسندگان نخستین، آن را از دهان مبارك پیغمبر شنیده در حضور شخص او نوشته بودند، حرفی نیست. این كتیبههای كوچك و گوناگون، حاوی متن درست و متقن آیات الهی بود و برای عموم مسلمانها تا پایان جهان جزء نفیسترین و گرانبهاترین و مقدسترین چیزهای دنیا شمرده میشد. مشاهدهی آنها در هر جا و هر وقت یادآور دوران و شخص پیامبر بود: بخصوص كه پس از نابودی آنها، باز مصاحف دیگری در دستها بود و حتی قاریانی به آنها قرائت میكردند و ظاهراً عثمان اقدامی برای نابود كردن آنها به عمل نیاورد. گذشته از این، فراموش نكنیم كه وجود آن كتیبهها در روشن شدن بسیاری از معضلات و مبهمات قرآنی، میتوانسته مؤثر باشد. واقعاً آیا نمیشد به كیفیتی آنها را برای نسلهای بعد محفوظ داشت؟
به هر حال، برای بستن درِ فتنه و اختلاف، به هر صورت و شكلی كه در آینده ممكن بود پیش آید، این كار را كردند و آن را مصلحت بزرگتری تشخیص دادند. قضاوت درست و داوری اصولیتر، بستگی بدان دارد كه هر دو طرف قضیه، بقاء و امحاء آنها، و آثار و نتایج بعدی آن عمیقانه رسیدگی شده و دور از حب و بغض با موازین و اصول عالیهی اسلامی و مصلحت واقعی جامعه سنجیده شود.
پینوشتها:
1.بخاری: فضائل القرآن 2 و3، احمد3: 12، مصاحف12، 18، 20، 21، 22، تفسیر طبری1: 20، 21، اتقان1: 209، ابن حجر در شرح حدیث بخاری (فتح9: 18) میگوید در بیشتر روایتها پاره كردن (ان یخرق بالخاء المعجمه) آمده، ولی از مروزی سوزاندن (حرق بالمهملة) نقل شده است. اصیلی هر دو وجه را روایت میكند ولی با نقطه (خرق) ثابتتر است. دیگران هم دو گونه نوشتهاند: تحرق او تخرق (مقدمتان 275)، یحرق او یخرق (مصاحف19)، از اینجا عثمان را «شقّاق المصاحف» (طبری2: 747) و یا حرّاق المصاحف (مصاحف22، قرطبی1: مقدمه) خواندهاند. اما ابن واضح میگوید: آنها را با آب گرم و سركه جوشانید. (ترجمهی تاریخ یعقوبی2: 64)، محدث قمی نیز «خرق» را نقل میكند. (سفینة البحار2: 414).
2.مثلاً مصاحف13، 16، 20. دیده شود: نولدكه 2: 112 به بعد.
3.كشاف2: 410 آیهی 71 سورهی هود و 4: 490 آیهی 7 سورهی مجادله.
رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیركبیر، چاپ سیزدهم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}